رابطه،عشق؛ازدواج۲
در مورد روابط عاشقانه انتظارات واقع بینانه داشته باشید
- شما مطلقاً قرار نیست تا آخر عمرتان هر روز عاشق باشید، همه این مزخرفات «خوشبختی همیشگی» فقط مردم را برای شکست آماده میکند. آنها با این انتظارات غیر واقعی وارد روابط می شوند. سپس، به محض اینکه متوجه میشوند دیگر «گاگا» نیستند، فکر میکنند که رابطه قطع شده و تمام شده است، و باید از آن خارج شوند. نه! روزها، هفتهها، گاه حتی بیشترممکن است سپری شود وشما عاشق و شیدا نباشید. حتی قرار است یک روز صبح از خواب بیدار شوید و بگید : "اه، تو هنوز اینجایی..." این طبیعی است! و مهمتر از آن، برجسته کردن آن کاملاً ارزشش را دارد، زیرا . . . در روزی به آن شخص نگاه می کنی و موج عظیم عشق تو را غرق می کند ٠آنقدر عاشق او می شوی که فکر می کنی قلبت نمی تواند این همه را تحمل کند و در حال ترکیدن است زیرا عشقی که زنده است، دائما در حال تکامل است. منبسط و منقبض می شود. ملایم و عمیق می شود. قرار نیست همیشه آنطور که قبلا بود، باشد. من فکر می کنم اگر زوج ها بیشتراین را می فهمیدند، کمتر به وحشت و عجله برای جدایی یا طلاق تمایل داشتند.
- پروین
در دوران باستان، مردم واقعاً عشق را یک بیماری می دانستند. والدین به فرزندان خود در مورد آن هشدارمی دادند. بزرگسالان به سرعت قبل از اینکه فرزندانشان به سن کافی برسند تا کارهای احمقانه ای را در پشت احساسات خارج از کنترلشان انجام دهند،آنها رامزدوج می کردند .
دلیلش این است که عشق – اگرچه میتواند باعث شود ما احساس اشتیاق کنیم، گویی جعبهی پر از کوکائین را خرخر کردهایم، اما همچنین میتواند ما را غیرمنطقی کند. همه ما آن پسر (یا دختری) را می شناسیم که مدرسه را رها کرده، ماشین خود را فروخته و پول خود را برای فرار در سواحل خرج کرده است. همه ما همچنین می دانیم که چگونه همان پسر (یا دختر) چند سال بعد با احساس یک احمق برگشته.
عشق لجام گسیخته روشی است که طبیعت برای فریب دادن ما به انجام کارهای جنون آمیز و غیرمنطقی بکار گرفته است تا هرگز فراموش نکنیم که بایدتولید مثل کنیم.
عشق عاشقانه کور ، تله ای است که برای وادار کردن دو نفر طراحی شده است تا به اندازه کافی از عیب های یکدیگر چشم پوشی کنند تا بتوانند کمی تولید مثل کنند. معمولاً حداکثر تا چند سال دوام می آورد . آن بلندی سرگیجهآور که به چشمهای معشوق خیره میشوی، گویی آنها ستارههایی هستند که آسمانها را میسازند - بله، دربیشتر موارد محو می شوند . وقتی از بین رفت، باید مطمئن باشید که خود را به انسانی که واقعاً به او احترام میگذارید و از بودن با او لذت میبرید، چسبانده اید، در غیر این صورت اوضاع سخت میشود.
عشق واقعی - یعنی همان عشقی عمیق که در برابر هوس های هیجانی یا خیال پردازی نفوذناپذیر است - تعهدی دائمی به شخص بدون توجه به شرایط است. این یک تعهد همیشگی به فردی است که میدانید همیشه شما را خوشحال نمیکند. شخصی که باید به شما تکیه کند، همانطور که شما به او تکیه خواهید کرد.
این شکل از عشق بسیار سخت تر است، در درجه اول به این دلیل که اغلب احساس خوبی به همراه ندارد. بی زرق و برق است. تعداد زیادی از اوایل صبح ویزیت دکتر است. برخورد با ناامنی ها و ترس های شخص دیگری است حتی زمانی که شما نمی خواهید.
اما این شکل از عشق به مراتب رضایتبخشتر و معنادارتر است. و در پایان ، شادی واقعی را به ارمغان می آورد؛ نه فقط یک هیجان گذرا.
خوشبختی همیشگی وجود ندارد. هر روز از خواب بیدار میشوید و تصمیم میگیرید که شریک زندگیتان و زندگیتان را دوست داشته باشید - خوب، بد و زشت. بعضی روزها یک مبارزه است و بعضی روزها احساس می کنید خوش شانس ترین فرد دنیا هستید.
- تارا
اکثر مردم هرگز به این عشق عمیق و بی قید و شرط نمی رسند . آنها به فراز و نشیب های عشق رمانتیک معتاد می شوند . آنها به اصطلاح برای احساسات در آن هستند. و هنگامی که احساسات تمام می شوند، آنها نیز تمام می شوند.
برخی افراد وارد رابطه می شوند برای جبران چیزی که در درون خود کمبود دارند یا از آن متنفرند . این یک بلیط یک طرفه برای یک رابطه مسموم است زیرا عشق را مشروط می کند -( فقط تا زمانی که او را دوست داشته باشید او هم به شما کمک کند تا احساس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید. فقط تا زمانی که به شما بدهد به آنها خواهید داد . فقط تا زمانی که شما را خوشحال کند آنها را خوشحال خواهید کرد).
این شرطی بودن مانع از ظهور هرگونه صمیمیت واقعی و عمیق می شود و این رابطه را به درام درونی هر فرد زنجیر می کند.
نظرات
ارسال یک نظر